محله سرجوب دولت‌آباد برخوار

محله سرجوب دولت‌آباد برخوار


پیرمرد و مکافات

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

روزی حضرت موسی علیه‌السلام  از محلی عبور می‌کرد، به چشمه‌ای کنار کوه رسید، با آب آن وضو گرفت، بالای کوه رفت تا نماز بخواند در این هنگام اسب سواری به آن جا رسید. برای آشامیدن آب از اسب فرود آمد، او هنگام رفتن کیسه‌ی پول خود را فراموش کرد ببرد. بعد از او چوپانی رسید، کیسه را مشاهده کرد و برداشت.

بعد از چوپان پیرمردی بر سر چشمه آمد، آثار فقر و تنگدستی از ظاهرش آشکار بود، دسته هیزمی روی سر داشت، هیزم را یک طرف نهاد و برای استراحت کنار چشمه خوابید. چیزی نگذشت که اسب سوار برگشت و اطراف چشمه را برای پیداکردن کیسه جست و جو کرد؛ ولی پیدا نکرد، او هم اظهار بی‌اطلاعی کرد، بین آن دو سخنانی رد و بدل شد که منجر به زد و خورد گردید، بالاخره اسب سوار آن قدر پیرمرد را زد که جان داد.

حضرت موسی علیه‌السلام  عرض کرد: پروردگارا این چه پیش آمدی بود؟ عدل در این قضیه چگونه است؟ پول را چوپان برداشت؛ اما پیرمرد مورد ستم واقع شد. خطاب رسید: موسی! همین پیرمرد پدر آن اسب سوار را کشته بود بین این دو قصاص انجام شد، همچنین پدر اسب سوار به پدر چوپان به اندازه‌ی پول همان کیسه مقروض بود و از این رو به حق خود رسید. من از روی عدل و دادگری حکومت می‌کنم.

منبع: پند تاریخ جلد 3 صفحه 161

۹۴/۱۰/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

پرتال محله سرجوب دولت آباد برخوار